گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 3 دلو 1396 - ۰۳ دلو ۱۳۹۶
اوضاع افغانستان در حالی رو به بدتر شدن میرود که دو کشور قدرتمندِ جهان بر اساس منافعِ خود تلاش میکنند که نقش و سهمِ خود را در تعاملاتِ این کشور داشته باشند. روسها در آغاز تمایل چندانی به مسایل افغانستان از خود نشان نمیدادند و دلیل آن هم کاملاً میتوانست روشن باشد. روسیه به دلیل اینکه میراثدار شوروی سابق بود و شوروی سابق نیز به دلیل اشغال این کشور در اذهان عمومی مردم افغانستان بهشدت منفور شده بود، تلاش میکرد خود را با مسایل افغانستان درگیر نسازد. ولی از چند سال به این طرف که انتقادها از نقش امریکا و ناتو در افغانستان و منطقه بالا گرفته و حتا آنها را متهم به شکست در این کشور میکنند، روسیه یک بار دیگر با جدیتِ بیشتری وارد صحنه شده است.
البته رقابت روسیه و امریکا هیچگاه به نفع افغانستان نبوده است، ولی اگر این رقابت به همکاری در مبارزه با تررویسم و تأمین ثبات تغییر یابد، احتمال آن هست که بتوانند دو رقیب همیشهگی در کنارهم به یکی از جنجالیترین معضلاتِ منطقه نقطۀ پایان بگذارند. اما تا رسیدن به چنین مرحلهیی، یخهای زیادی باید آب شوند و از گردنههای زیادی دو کشور باید عبور کننـد.
امریکاییها ناراحت اند که روسیه در حال نزدیکی با طالبان است و همین نزدیکی سبب شده که این گروه تمایلی به گفتوگوهای صلح از راههایی که برای امریکاییها قابل پذیرش است، نشان ندهد. اما از آن طرف، روسها امریکاییها را متهم میکنند که گروه خلافت اسلامی یا داعش را در حال جابهجا کردن در مناطق شمالی افغانستان استند تا از این طریق آنها را وارد کشورهای متحد روسیه بسازند. این تنشها به نظر میرسد به اندازۀ کافی دشـواریهایی را به وجود آورده است؛ چنانکه که گفته میشود سلاحهایی را که طالبان استفاده میکنند، از منابع روسی بهدست آورده اند و امکاناتی که در اختیار داعش در شمال افغانستان قرار دارد، اکثراً امریکایی است. با چنین وضعیتی، سخت است که بتوان میان دو رقیب دیرینه، همکاری ایجاد کرد و از نیروی آنها به نفع صلح و ثبات در کشور بهره گرفت.
جنجالهای روسیه و امریکا همواره برای کشورهای پیرامونی دردسرساز بوده و ما حداقل در چهار دهۀ گذشته، طعم تلخِ این رقابتها را به اندازۀ کافی چشیدهایم. افغانستانِ حاشیهنشین که به یُمن سیاستهای دولتمردانِ خود تلاش میکرد که در همه حال بیطرف باقی بماند، ناگهان وارد یکی از جنجالیترین و خشنترین رقابتهای دوران جنگ سرد شد. این جنجال، تبعات خطرناکی را برای کشور ما به بار آورد و بدون آنکه کمترین سود را به حال کشور داشته باشد، تمامِ داشـتههای مادی و معنوی آن را ویران ساخت. در چهار دهۀ پسین، افغانستان یک روز را هم در آرامش بهسر نبرده و لحظهیی نبوده که زخمی بر پیکر آن ننشسته باشد. رقابت دو کشورِ بزرگ هرچند آنها را در رسیدن به هدفهایشان کمک کرد ولی یک کشور فقیر و بیچاره را در آتش خشمِ خود خاکستر کرد.
وضعِ امروز نیز بسیار متفاوت از گذشته نیست. احتمال اینکه رقابت روسیه و امریکا یک بارِ دیگر کشورهای منطقه را بسوزاند، زیاد دور از تصور هم نیست. روسها و امریکاییها نگاه مثبتی به برنامههای یکدیگر در منطقه ندارند و همین مسأله سبب میشود که آنها به جای همکاری به رقابت و انتقامگیری از همدیگر بپردازند.
از جانب دیگر، اوضاع در داخل افغانستان نیز چنـدان مساعد نیست که بتواند جلو این رقابتها را سد شود. دولت وحدت ملی چنان برای خود مشکلات خلق کرده است که سالها نیاز است تا میراث این دولت را دولتمردانِ آینده رفع و رجوع کنند. دستگاه دیپلوماسی افغانستان که باید تلاش میکرد رقابتهای منطقهیی و جهانی را به همکاری در مشکل افغانستان تبدیل کند، مصروف و درگیرِ تنشهای درونی خود است و به نظر نمیرسد که بتواند از این چالشها پیـروز بیرون شود.
ارگ ریاست جمهوری عملاً به آتشبیارِ معرکه تبدیل شده و جنگ و خشونت را به سودِ خود میبیند و به همین دلیل تمایل دارد که میان روسیه و امریکا به جای همگرایی و همکاری در مسالۀ افغانستان، سوءظن و تنش حکمفرما باشد. بر این اساس، نفعی که از رقابتِ روسیه و امریکا میبرد، هیچ مصلحتِ ملی و میهنییی را در پی نخواهد داشت. این نفع را کاملاً به پای پاکستان خواهد ریخت و این کشور است که در رقابتهای منطقهیی میتواند نقش بااهمیتتری برای خود احراز کند. متأسفانه نابخردی سیاسیِ ما یک بار دیگر فرصتی را که میتوانست به جنگ و تنش در منطقه نقطۀ پایان بگذارد، دوباره در اختیار رقبای سرسختِ افغانستان قرار داد.
حکومتِ بهاصطلاح وحدت ملی، نفاقافکنترین و فرصتسوزترین حکومت در نظام بینالملل است که واضحاً در تقابل با آرامی و ثبات در افغانستان سیاست میکند. مسلماً چنین حکومتی در نظر مردم افغانستان وجاهت و مشروعیت ندارد، ولو اینکه ایالات متحده از آن سرسختانه پشتیبانی و حمایت کند. به نظر میرسد که جامعۀ جهانی و سازمان ملل نیز به تناقضها و ناکارآمدیهای بیشمارِ حکومتِ فعلی پی برده و میخواهند برای حکومتداری آینده در افغانستان، برنامههایی نو با مشارکتِ چهرهها و شخصیتهای متفاوت راهاندازی کنند؛ زیرا خط سیرِ حکومتِ کنونی به نقطهیی ختم میگردد که در آن، هم اهدافِ ملی و میهنی میسوزند و هم آبروی همکاریهای بینالمللی و بشردوستانۀ جامعۀ جهانی بر باد میرود.
Comments are closed.